سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر که با افتخار هرچه تمام دیگر رسما عنوان بین المللی را در جای دیگری به یدک می کشد؛ در حالی فعالیت رسمی خود را در شامگاه شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵، به جشن نشست که سایه ی سنگین اتمام حضور دولت یازدهم در عرصه های مختلف اجرایی کشور و بالاخص فرهنگ و هنر را یادآوری می نمود؛ دولتی که با شعار چرخیدن چرخ اقتصادی کشور به هر قیمتی بر سر کار آمد و در این میان اگر چه آمارهای دولتی از نرخ های رُشد چند رقمی در حوزه های گوناگون حکایت می کند! اما در واقعیت ملموس و محسوس اجتماعی، رکود و بیکاری و ناامیدی در کنار فیش های نجومی و اختلاس های میلیاردی از صندوق های مختلفی همچون صندوق فرهنگیان و صندوق ذخیره ارزی، میراثی است که از این دولت مستعجل به آیندگان خواهد رسید؛ میراثی شوم که در عرصه ی فرهنگ و هنر، به بیکاری بسیاری از هنرمندان منجر و بی انگیزگی بسیاری دیگر را در ادامه ی فعالیت حرفه ای خود، موجب گردیده است.
البته افتتاحیه ی سرد و کم رمق سی و پنجم؛ با مجری آیسلندی خود، نوعی همخوانی فضای پایان حاکمیتی نئوکینزین های بنفش را بر عرصه های مختلف اجرایی کشور روایت می نمود؛ حاکمیتی سود انگارانه که مثلا مبتنی بر آن افزایش حقوق کارمندان رده پایین، اقشار کم درآمد، مستمری بگیران بهزیستی و کمیته امداد، کارگران، معلمان و ... اولویتی ندارد چرا که آنها برای دولت درآمدزایی ندارند، اما افزایش چند ده برابری کارانه پزشکان و اختیار تام دادن به مدیران سوداگرِ بیزینس من(Business Man) کاری بسیار ضروری در جهت افزایش بهره وری سیستم است.
حاکمیتی سود انگارانه که احسان کرمی (مجری افتتاحیه ی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر) تا چند شب قبل در تیاتر باران، هنرمندانه به ایفای آن پرداخته بود و به عنوان کاراکتر یک نئوکینزین مسلمان با نام حلیم، یکی از سه ضلع تئاتر آیسلند را تشکیل می داد.
با این همه افتتاحیه ی آخرین جشنواره سینمایی دولت یازدهم، جاهای خالی بسیاری داشت که از آن جمله می توان به برجسته ترین غایب این افتتاحیه، یعنی علی جنتی به عنوان وزیر مستعفی و یا استعفا داده شده ی دولت یازدهم در سال پایانی دولت، اشاره نمود؛ وزیری که خداحافظی مشکوک او از مقام وزارت و همچنین عملکرد چند ماهه ی جانشین او، بالاخص در تغییرات مدیریت های میانی، بار دیگر یادآور این نکته بود که دولت یازدهم علاوه بر شاخصه ی اصلی خود یعنی داشتن رویکرد امنیت محور(Security Based Approach)، سبک و نوع استراتژی عملیاتی خود را مبتنی بر دکترین میکادو (Doctrine Mikado)بنا نهاده بود و در تمامی سطوح کلان اجرایی کشور، مدیریت مدیران سایه را با اعماق وجود لمس نموده و از این جهت در مقام عمل می بایست دولت یازدهم را به حق، جلوه ای تمام نما و روشن از دولت سایه ها نامید.
اما با این همه افتتاحیه ی سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر همراه با بشارتی ویژه از جانب سکاندار دولتی سینمای ایران بود؛ بشارتی ویژه و البته قابل تأمل از سوی جناب آقای ایوبی که به صراحت فرمودند: «جشنواره امسال جشنواره سینمای امید است و سینمای امید تحقق پیدا کرده است»؛ بشارتی ویژه که به صراحت توسط جناب آقای صالحی امیری، به عنوان متولی رسمی فرهنگ و هنر کشور، تکرار گردید و سبب شد تا ایشان از جامعه ی هنری کشور اجازه خواسته و جشنواره ی سی و پنجم را جشنواره امید و نشاط بنامند.
یقینا تحقق سینمای امید و انعکاس امید و نشاط به بدنه ی عمومی جامعه، آن هم به واسطه ی صنعت-هنر-رسانه ی سینما، اتفاقی بسیار نیکو و آرزوی دیرینه ی تمامی دلسوزان فرهنگی ایران اسلامی است که جلوه ی واقعی آن تمامی متعهدان عرصه ی فرهنگ و هنر را به وجد آورده و ایشان را به تحسین عملکرد تمامی تلاشگران این عرصه برمی انگیزاند و از این جهت می بایست منتظر ماند و با مرور تمامی آثار سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، این ادعا را واقعیت سنجی نمود و تحقق واقعی سینمای امید را در محک نظرات منتقدانِ متعهد سینمای کشور، جمع بندی کرد.
صرف نظر از واقعیت سنجی ادعای سینمای امید که جمع بندی آن مستلزم دیده شدن تمامی آثار جشنواره سی و پنجم می باشد؛ باید بر این نکته نیز توجه داشت که تعداد قابل توجهی از آثار سینمایی تولید شده در سال ۱۳۹۵؛ به دلایل مختلفی از گردونه ی حضور و اکران در این دوره از جشنواره محروم گردیده اند و این خود به نوعی نظریه توطئه (conspiracy theory) را برای آخرین جشنواره ی سینمایی دولت یازدهم، فزونی می بخشد.
بر این اساس و مبتنی بر نظریه توطئه متولیان اجرایی فرهنگی و سینمایی کشور، که همچون سایر دولت مردان بنفش در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی، دیگر از گره گشایی های پسابرجامی ناامید گردیده و تدبیرهای گره خورده ی خویش به امور پس و پیشی برجامی را فنا شده می بینند؛ با اتفاقات اخیر، بویژه در عدم اجازه ورود به تیم سینمایی کشور جهت مراسم اسکار و ...جمله ی اینک در پسابرجامیم. جهان آغوشش را به روی سخن گشوده است را که اتفاقا در افتتاحیه ی جشنواره سی و چهارم فجر بر روی آن تأکید نموده بودند را همچون شعری طنز، در منظر افکار عمومی قلمداد نموده و از این جهت بر آن شدند تا با حذف آثار شاخص سینمایی کشور که با تاییدات و تاکیدات و بعضا حمایت های مادی و معنوی سازمان سینمای، تولید گشته اند را از گردونه ی رقابت حذف نموده و در پستوی پیش از اکران نگه دارند.
به عبارتی دیگر؛ مبتنی بر نظریه توطئه متولیان اجرایی، برای ارایه ی کارنامه قابل قبولی از فضای فرهنگی و سینمایی کشور، آن هم چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، نوعی مخفی کاری هنری و یا به تعبیر دقیق آن، سانسور مصلحتی را در دستور کار خود قرار داده اند تا بر این اساس فیلم های شاخص و قابل بررسی ای همچون کاناپه (کیانوش عیاری)؛ دل دیوانه (بهمن فرمان آرا)؛ هجوم (شهرام مکری)؛ ملی و راه های نرفته اش (تهمینه میلانی)؛ نهنگ عبر۲ (سامان مقدم)؛ یواشکی (رضا درمیشیان)؛ بوف کور (احمدرضا معتمدی)؛ لِرد (رسول اف) و ... را که بعضا با حمایت های مادی و معنوی گسترده ی سازمان سینمایی کشور همراه بوده است و می تواند به نوعی واقعی، علمکرد فرهنگی و هنری دولت یازدهم را در سال پایانی دولت یازدهم هویدا سازد، مخفی نموده و بجای آن، آماری دولتی و کارنامه ای خودسازی شده را به افکار عمومی جامعه ارایه نماید.
البته با این وجود همچنان باید منظر ماند و دید که به راستی همین محدود آثار پالایش شده ی جشنواره سی و پنجم، چه مقدار می تواند بشارت سینمای امید را تحقق بخشد و در این میان مجریان فرهنگی و سینمایی دولت یازدهم که همواره از بی پولی خود شکایت داشته و در این سال ها تنها با شمس و مولانا خواندن سعی می نمودند تا جامعه ی سینمایی کشور را امیدوار کنند؛ چه نمره ای را در دوران پسا برجام از آن خود می سازند و تاریخ درباره آنها چگونه قضاوت خواهد کرد؟
نظرات